کد مطلب:129555 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

روایتی دیگر از امام سجاد
نـقـل شـده اسـت كـه امـام سـجـاد(ع) فـرمـود: چـون روز شـهـادت پدرم فرارسید، خاندان و اصـحـابـش را در شـب آن روز گـرد آورد و بـه آنان فرمود: ای خاندانم و ای شیعیانم، از تـاریـكـی ایـن شب استفاده كنید و جان خویش را برهانید. اینان كس دیگری جز من را نمی جویند و چون مرا كشتند درباره شما نمی اندیشند. خود را برهانید، خداوند شما را رحمت كند. من عهد و پیمانی را كه با شما بسته بودم برداشتم و شما آزادید.

آنـگـاه بـرادران خـانـدان و یـارانـش یـكزبان گفتند: به خدا سوگند ای سرور ما، ای ابا عـبـداللّه هـرگـز تـو را رهـا نـمـی كـنیم. به خدا سوگند آیا مردم نخواهند گفت كه امام و بزرگ و سرورشان را تنها گذاشتند تا كشته شد؟ و ما در پیشگاه خداوند هیچ بهانه ای نداریم؛ و دست از تو بر نمی داریم تا آنكه در راهت كشته شویم!

حـضـرت فرمود: ای مردم من فردا كشته می شوم و شما همه با من كشته می شوید و یك تن از شما نمی ماند! گـفـتـنـد: سـپـاس خـداونـدی را كـه مـا را بـه یـاری تـو گـرامـی داشـت و شـرافـت قـتـل بـا تـو را بـه مـا عـنـایـت فـرمـود. ای فـرزنـد رسول خدا آیا رضایت نمی دهید كه در بهشت منزلت شما را داشته باشیم؟


فـرمود: خداوند به شما پاداش خیر دهد! و برایشان دعای خیر كرد؛ و بامدادان حسین كشته شد و همه یارانش نیز با او كشته شدند! [1] .

قاسم بن حسن (ع) پرسید: آیا من نیز از جمله آنهایم كه كشته می شوند.

دل امام (ع) سوخت و گفت: پسرم مرگ در نظرت چگونه است؟

گفت: عمو جان! شیرین تر از عسل!

امام فرمود: آری به خدا، عمو به فدایت. تو و پسرم عبداللّه از مردانی هستید كه پس از آزمایشی سخت و فداكاری عظیم كشته می شوید!

قاسم گفت: آیا دشمن به زنان می رسد، به طوری كه عبداللّه شیر خوار كشته می شود؟

امام فرمود: عمو به فدایت، عبداللّه آنگاه كشته می شود كه جانم از تشنگی به لب می رسد و به چادرها می روم و آب و شیر طلب می كنم ولی هرگز نمی یابم! و می گویم: پـسـرم را نزد من بیاورید تا از دهانش بنوشم! او را می آورند و در دستانم می نهند من او را مـی گـیـرم تـا به دهانم نزدیك كنم؛ كه ناگاه فاسقی تیر به گلویش می زند و او بـه نـاله مـی افتد. كف دستم از خونش پر می شود و من او را به آسمان بلند می كنم و می گـویم: خدایا برای خشنودی تو شكیبایی می ورزم؛ پس نیزه های دشمن با شتاب سـوی مـن مـی آیـد در حالی كه آتش در خندق پشت چادرها زبانه می كشد. من در تلخ ترین وقتها در دنیا به آنان حمله می كنم و می شود آنچه خداوند می خواهد!

او گـریـسـت و مـا نـیـز گـریـسـتـیـم و صـدای گـریـه و نـاله فـرزنـدان رسول خدا(ص) در چادرها بلند شد.

زهـیر بن قین و حبیب بن مظاهر درباره من (یعنی امام سجاد(ع)) می پرسند و می گویند: ای سرور ما! وضعیت سرور ما ـ اشاره به من می كند ـ چه می شود؟


حـضـرت بـا دیـده گـریـان مـی فـرمـایـد: خـداونـد نـمـی خـواهـد كـه نـسـل مـرا از دنـیـا قـطـع كـنـد! چـگـونـه آنـهـا مـوفـق بـه چـنـیـن كـاری مـی شـونـد و حال آنكه وی پدر هشت امام است. [2] .


[1] در ايـن روايـت از زبـان امـام حسين (ع) آورده است: من فردا كشته مي شوم و شما هـمـه بـا مـن كشته مي شويد و يك تن از شما نمي ماند! و از زبان امام سجاد(ع) آمده است: بـامـدادان او كـشـتـه شـد و هـمـه يارانش نيز با او كشته شدند. ولي مشهور خلاف اين است بـرخـي از يـاران حـسـيـن (ع) بـودند كه در جنگ روز عاشورا شركت كردند و به شهادت نرسيدند مانند حسن مثني، سوار بن منعم نهمي و موقع بن ثمامه اسدي.

مـگـر ايـنـكـه بـگـويـيـم اينان در آن گفت و گو و در آن ساعت حضور نداشته اند يا اينكه مقصود اين خطاب جمع است به نحو تغليب!

[2] مـديـنـه المـعـاجـز، ج 4، ص 214، حـديـث شـمـاره 295 و بـه نقل از آن، نفس المهموم، ص 230 ـ 231.